وقتی نماز شام حسن به در صومعه‌ی او بگذشت و قامت نماز شام گفته بود و در نماز ایستاده. حسن در آمد. حبیب الحمد را الهمد می خواند. گفت: نماز در پی او درست نیست.
بدو اقتدا نکرد و خود بانگ نماز بگزارد. چون شب در آمد بخفت. حق را تبارک و تعالی به خواب دید. گفت: ای بار خدای رضای تو در چه چیز است.
گفت: یا حسن! رضای من دریافته بودی، قدرش ندانستی.
گفت: بار خدایا! آن چه بود؟
گفت: اگر تو نماز کردی از پس حبیب رضای ما دریافته بودی و این نماز بهتر از جمله نماز عمر تو خواست بود. اما تو را سقم عبارت از صحت نیت بازداشت. بسی تفاوت است از زبان راست کردن تا دل.

تذکرة الاولیاء - عطار نیشابوری - ذکر حبیب عجمی