۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهار» ثبت شده است

با آنچه شاعران به بهاران سروده اند

فریدون مشیری


چند روز بود دوباره مانیتور لپتاپم خراب شده بود، امروز بردمش تعمیر و باز رفتم مرکز تبادل کتاب، دامن از دست برفت و اینا رو خریدم :دی

چند وقت پیش در‌به‌در دنبال یه جمله، بیت و ... بودم که بنویسم اول یه کتاب و پیدا نشد. امروز پیدا کردم ولی دیگه دیر شده، ایشالا کتاب بعدی :دی 
نکته آخر اینکه فریدون دختری به اسم بهار داره و شعر فریدون پر از بهاره

من با خیال خویش،
با خوابهای رنگین،
با خنده‌هایِ دخترِ دردانه‌ام «بهار»
با آنچه شاعران به بهاران سروده‌اند؛
در باغِ خشکِ خاطرِ خود شاد و سرخوشم.

یه شعر دیگه هم داره به اسم آسمانِ کبود که برا دخترش بهار سروده

  • محمد صادق
  • سه شنبه ۱۶ بهمن ۹۷

دلم تنگه، برای جهانم، برای بهارم

مانیتور لپتاپم از کار افتاده بود، برا تعمیرش امروز رفتم بازار رضا، چند ساعتی باید منتظر می موندم تا کار تعمیرش تموم بشه، تو این فاصله رفتم مرکز تبادل کتاب که دقیقا رو به روی بازار رضا هست. بین کتابا چشمم به «شکوه قصیده» افتاد، برش داشتم و اولین قصیده اش اینطوری شروع میشد

جهان از خلد گویی مایه گیرد چون بهار آید
به چشم از دور هر دشتی بساط پرنگار آید

بلای خیری و درد شقایق را پزشک آید
غم نسرین و گُرم یاسمن را غمگسار آید

بر آرد گل سر از گلزار و زندان بشکند لاله
بیفتد شنبلید از بار و آذرگون به بار آید

قصیده اول کتاب بود از لامعی گرگانی. مصراع اول رو که دیدم یاد بهار و جهان افتادم و همین کافی بود تا غم و اعصاب خوردی خرابی لپتاپم یادم بره. کاش دنیا پر از جهان و بهار بود. کاش ایران جای موندن بود. دلم براشون تنگ میشه. راستش از الان تنگ شده. امان از این اپلای
  • محمد صادق
  • شنبه ۱۹ آبان ۹۷
موضوعات
پیوندها
پیوندهای روزانه