بیش از آن دوستش داشتم که بخواهم تصاحبش کنم

«بیش از آن دوستش داشتم که بخواهم تصاحبش کنم.»

اعترافات - ژان ژاک روسو - ص ۵۲۹

  • محمد صادق
  • دوشنبه ۲۱ اسفند ۹۶

خطاب ار هست: «خواهر جان» جوابش: «جان خواهر جان

دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه‌گوی غصه‌های هر دوان باهم
خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزمان باهم

دو تنها رهگذر کفتر
نوازشهای این آن را تسلی بخش
تسلهای آن این را نوازشگر
خطاب ار هست: «خواهر جان»
جوابش: «جان  خواهر جان
بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش»


بخشی از شعر قصه شهر سنگستان - مهدی اخوان ثالث
  • محمد صادق
  • سه شنبه ۸ اسفند ۹۶

شکر خنده‌های تو

تنها به خنده
یا به شکر خنده‌های تو
گرد و غبار از دل تنگم زودنی‌ست

حمید مصدق

  • محمد صادق
  • دوشنبه ۲۳ بهمن ۹۶

هنر نوشتن

«اما آدمی هر قدر هم که ذاتاً با قریحه باشد، نمی تواند هنر نوشتن را به یک باره بدست آورد.»

اعترافات - ژان ژاک روسو - ص ۴۲۴
  • محمد صادق
  • چهارشنبه ۱۱ بهمن ۹۶

لذت واقعی در وصف نمی گنجد

«همیشه گفته و همیشه احساس کرده‌ام که لذت واقعی در وصف نمی گنجد.»

اعترافات - ژان ژاک روسو - ص ۴۲۶

  • محمد صادق
  • چهارشنبه ۱۱ بهمن ۹۶

بی خردی اینک بادبان برافراشته بود

باربارا تاکمن تو کتاب تاریخ بی خردی در رابطه با تصویب قانون درآمدِ متضمن عوارض تاونزند و مقدمه اش عبارتی نوشته بود که خیلی به دلم نشست.

 «بی خردی اینک بادبان برافراشته بود»

«پارلمان هم در آن وضع روحی بدش نمی‌آمد به امریکایی‌ها درس دیگری بدهد، بگذریم که درس قبلی دامن خود انگلیسی‌ها را گرفته بود. در مه ۱۷۶۷ قانون درآمدِ متضمن عوارض تاونزند بدون رعایت تشریفات رای‌گیری، یعنی بدون شمارش آرا، از هر دو مجلس گذشت. تاونزند، گویی عمدا بخواهد امریکایییان را تحریک کند، در مقدمه قانون واهمه آن‌ها را باز برانگیخت و اعلام کرد عواید حاصل برای جبرانِ مخارج دفاع مهاجرنشین‌ها و نیز «برای پرداخت هزینه‌های اجرای عدالت و کمک خرج حقوق خانواده سلطنتی» به کار برده خواهد شد. بدون ابراز این مطلب، عوارض تاونزند چه بسا که توفان بر پا نمی کرد. بی خردی اینک بادبان برافراشته بود.»

پ.ن: درس قبلیِ اشاره شده قانون تمبر هست.
  • محمد صادق
  • يكشنبه ۸ بهمن ۹۶

اخوان

اخوان ثالث
من پر طاووس را هم دیده‌ام، گیرم صدایش زشت چون پایش.
من نه خوش‌بینم، نه بدبینم.
من شد و هست و شود بینم.

عشق
 را عاشق شناسی،زندگی را من.
من‌که عمری دیده‌ام پایین و بالایش.
که تفو بر صورتش، لعنت به معنایش!
  • محمد صادق
  • شنبه ۳۰ دی ۹۶

اگر بخواهم تصویر بهار را بکشم

اگر بخواهم تصویر بهار را بکشم، باید در زمستان باشم، اگر بخواهم چشم اندازی زیبا را توصیف کنم باید در میان دیوارها محصور باشم، و صد بار گفته ام که اگر مرا در باستیل زندانی کنند، در آنجا آزادی را به تصویر در خواهم آورد.

اعترافات - ژان ژاک روسو - ص 213

  • محمد صادق
  • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶

فکر بغیرک

فکر بغیرک - محمود درویش


وأنتَ تُعِدُّ فطورک، فکِّر بغیرکَ

لا تَنْسَ قوتَ الحمام

وأنتَ تخوضُ حروبکَ، فکِّر بغیرکَ

لا تنس مَنْ یطلبون السلام

وأنتَ تسدد فاتورةَ الماء، فکِّر بغیرکَ

مَنْ یرضَعُون الغمامٍ

وأنتَ تعودُ إلى البیت، بیتکَ، فکِّر بغیرکَ

لا تنس شعب الخیامْ

وأنت تنام وتُحصی الکواکبَ، فکِّر بغیرکَ

ثمّةَ مَنْ لم یجد حیّزاً للمنام

وأنت تحرّر نفسک بالاستعارات، فکِّر بغیرکَ

مَنْ فقدوا حقَّهم فی الکلام

وأنت تفکر بالآخرین البعیدین، فکِّر بنفسک

قُلْ: لیتنی شمعةُ فی الظلام.


  • محمد صادق
  • چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶
موضوعات
پیوندها
پیوندهای روزانه