۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

که با تو گفتگو مراست

دلم گرفته همچو ابرهای باردار تو که با تو گفتگو مراست به کوهپایه‌ها کسی نمانده تا غمی به پیش او برم به من بگو که آشیانه عقابها کجاست به تنگ در نشستم به چند؟ شب برهنه، بی‌ستاره ماند نگاه و دست ما تهی

سکوت سوخت ریشه‌های حرف سبز گشته را

بگو بگو که گاه گفتن تو در رسید تو با زبان شعله‌ریز واژه‌های سنگی‌ات بگو که سخت‌تر شبی است که سردتر شبی است از شبان دیرپای ما بگو، دهان ز گفت و گو مبند! بخشی از شعر با دماوند خاموش - سیاوش کسرایی

  • محمد صادق
  • دوشنبه ۶ اسفند ۹۷

باران! تو را سزد کز من ملال دوری یک دوست کم کنی!

باران! تو را سزد
کاندر گذار عشق دو عاشق
در راه برگ پوش
حرف نگفته باشی و نجوای همدلی!

باران! تو را سزد
کز من ملال دوری یک دوست کم کنی!

بخشی از شعر باران نمی‌تواند - سیاوش کسرایی

  • محمد صادق
  • جمعه ۳ اسفند ۹۷

و اگر به تو “تو” می‌گویم به دل نگیر

و اگر به تو “تو” می‌گویم به دل نگیر
من به تمام آن‌هایی که دوست می‌دارم شان “تو” می‌گویم
حتی اگر فقط یک بار دیده باشم شان
من به تمام عاشقان “تو” می‌گویم
حتی اگر نشناسم شان


بخشی از شعر باربارا اثر ژاک پره‌وِر و ترجمه نوید نادری
کاملش اینجا هست

یه ترجمه هم از یغماگلرویی هست که اونم لینکش اینه.

یه سری هم براش ساختن که من این رو بیشتر دوست داشتم.

  • محمد صادق
  • پنجشنبه ۱۸ بهمن ۹۷

سخنی با تو مرا مانده به دل

گر توئی خسته به تن،

دستگیر تو در این ساعت من.

اگرت از کف بیرون شده باشد پارو،

اینت ابزار ای مرد.

وگرت ناو به لنگر شده چربیده بزیر،

من به بالایش خواهم آورد.»

با وی او گفت: «نه. پاروی من آرامم می غلتد در قالب دست

ناو من بی‌گنه است،

هیچیک زاین دو نکرده‌اند بجانم پابست.

شده اندیشه‌ی من در دلم اما سنگین.

در گروگان تو مانده است دلم

با سخنهایت گرم و شیرین.

کرده روی تو بکارم افسون.

اگرم راه چو کوه،

ور به پیشم هامون.»


پر تمنای نگاه وی این دم همه می‌گفت باو:

«دست در کارم آمد کوتاه،

نیست دیگر نفسم

تا بسوئی گذرم!

گر نباشی تو مرا نیز ای آرام ده آب آورد

به کجا راه برم؟

به چه کس درنگرم؟

توتیای چشمم،

نوشداروی من این لحظه توئی.

برنمی‌دارم من مهر از تو.

دل نمی‌دارم بر روز جدائی ز تو راست.

نکن آن با من کاینگونه خراب

سوزدم آتش روی تو بر آب.

من ویران شده‌ی خاکی را،

هیچکس نیست که درمان بخشد.

گر همه دارمشان زنده بجان،

زهرشان باشد و حرمان بخشد.»


نیما - بخشی از شعر مانلی 

  • محمد صادق
  • چهارشنبه ۱۷ بهمن ۹۷

با آنچه شاعران به بهاران سروده اند

فریدون مشیری


چند روز بود دوباره مانیتور لپتاپم خراب شده بود، امروز بردمش تعمیر و باز رفتم مرکز تبادل کتاب، دامن از دست برفت و اینا رو خریدم :دی

چند وقت پیش در‌به‌در دنبال یه جمله، بیت و ... بودم که بنویسم اول یه کتاب و پیدا نشد. امروز پیدا کردم ولی دیگه دیر شده، ایشالا کتاب بعدی :دی 
نکته آخر اینکه فریدون دختری به اسم بهار داره و شعر فریدون پر از بهاره

من با خیال خویش،
با خوابهای رنگین،
با خنده‌هایِ دخترِ دردانه‌ام «بهار»
با آنچه شاعران به بهاران سروده‌اند؛
در باغِ خشکِ خاطرِ خود شاد و سرخوشم.

یه شعر دیگه هم داره به اسم آسمانِ کبود که برا دخترش بهار سروده

  • محمد صادق
  • سه شنبه ۱۶ بهمن ۹۷

در تو دم‌سردی پاییز، که چه؟

در من این جلوه‌ی اندوه ز چیست؟

در تو این قصه‌ی پرهیز، که چه؟

در من این شعله‌ی عصیان نیاز

در تو دم‌سردی پاییز، که چه؟


سینه‌ام آئینه‌ای‌ست

با غباری از غم

تو به لبخندی از آئینه بزدای غبار


چقدر نوشتن سخته برام، مخصوصا وقتی می خوام از شعر و شاعر حرف بزنم. توان وصفش رو ندارم، نمی تونم چیزی که منو اینطوری به وجد میاره رو توضیح بدم، نمیشه. امروز تولد حمید مصدقه، شعرهاش رو خیلی دوست دارم، همین، کلمات جاری نمیشن، بی فایده اس، اخه چطوری راجب یه شاعر بنویسم، چه توضیحی برا دوست داشتن یه شعر وجود داره؟ نمی دونم. 

  • محمد صادق
  • چهارشنبه ۱۰ بهمن ۹۷

شاعر تاجیک

دیروز خیلی اتفاقی با شاعر تاجیک آشنا شدم، لایق شیر علی. چند تا از شعراش رو با دکلمه خودش شنیدم و پاک دلم رو برده :دی
با اینکه خیلی دوست دارم راجبش حرف بزنم ولی نوشتن راجب شعر و شاعر سخته، مخصوصا وقتی تازه کشفش کرده باشی و هیجان زده باشی. اگه دوست داشتین خوشحال میشم راجبش حرف بزنم ولی کلمات برا اینجا نوشتن جریان پیدا نمی کنن
ترا دیدم یکی از شعراش هست که خیلی دوستش دارم، من یاد شعر کوچه فریدون مشیری میندازه. حتما گوش بدین بهش، زندگی به قبل و بعد از شنیدنش تقسیم میشه.
  • محمد صادق
  • جمعه ۲۸ دی ۹۷

که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ

امروز بزرگداشت خواجوی کرمانی هست. داشتم تو سرو و ماه سرچ می کردم که این بیت و مصراع دومش چشمم رو گرفت.

خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو
که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ

پ .ن ۱: بنظرم دیگه کم کم باید با سرو و ماه و سرچ کردن تو سرو و ماه آشنا بشین، سرو و ماه اسم سایت من هست که یه موتور جستجوی شعر هست و خیلی هم خفنه :)) 

پ. ن ۲: شاید به ذهنتون خطور کنه که خوب گوگل که هست و گنجور هم که هست دیگه سرو و ماه چی میگه این وسط که خوب باید بگم که وقتی نهایی شد خودش میگه :))

پ. ن ۳: هنوز به صورت لوکال اجرا میشه اگه سرچ کردین دیدن همچین سایتی نیست تعجب نکنید :))
  • محمد صادق
  • دوشنبه ۱۷ دی ۹۷

ودیعة من الله

السلام على الذین یعتبرون قلوب الإنسان ودیعة من الله


سلام بر کسانی که قلبِ انسانها را امانت الهی میدانند

  • محمد صادق
  • دوشنبه ۳ دی ۹۷

لُو ما الآه قلبی انطَر

لُو ما الآه قلبی انطَر

اگر آه نبود قلبم ترک برمیداشت



عریان السید خلف

  • محمد صادق
  • شنبه ۱۷ آذر ۹۷
موضوعات
پیوندها
پیوندهای روزانه